دنیای این روزهای من

دنیای این روزهای من,منشأ بیماری اعتیاد,الگوهای رفتاری معتاد,اعتیاد و رفتارهای ناسالم

به نظر می رسد منشأ بیماری من خودخواهی، خودمحوری و خودمشغولی است، من تنها به احساس خود نسبت به مسایل اهمیت می دادم و حداکثر تلاشم را به کار می بردم تا از داشتن احساسات ناخوشایند پرهیز کنم.

احساساتی مانند ترس، خجالت، درد فیزیکی و نگرانی از رو به رو شدن با واقعیت زندگی ام، حقیقت امر این است که دیگران تنها زمانی برایم اهمیت داشتند که منافع من نیز به نوعی مطرح بود. دیگران برای من تنها وسیله ای برای رسیدن به اهدافم بودند و ناصادقی ها، ریا کاری ها، خودخواهی ها و خودمحوری های من به منتهای خود رسیده بودند .

جالب اینجاست زمانی که من درگیر الگوهای رفتاری فوق بودم هیچگونه خودآگاهی نداشته و ابدا از اینکه چنین رفتارهایی را از خود نشان می دادم، مطلع نبودم. کارکرد قدمها باعث شد من رابطه بین اعتیاد و رفتارهای ناسالم خود را با دیگران و دنیای اطراف خود را ببینم و لمس کنم.

من یک معتاد به مواد مخدر بودم و در عین حال از بیماری اعتیاد نیز رنج می بردم، مصرف مواد من نیز مربوط می شد به رو شهایی که برای تعامل با دنیای اطراف خود به کار می گرفتم، قدمها و همچنین روابط من با دوستان بهبودی کمک کرد تا من بتوانم با به کار گرفتن اصول برنامه در زندگی خود، راهی را برای مقابله با این نواقص شخصیتی پیدا کنم.

متوجه شدم یکی از بزرگترین مشکلاتی که نیاز دارم به آن توجه کنم، روابطم با دیگران است، اما قدمها در این مورد نیز به من کمک زیادی کرده است، ریشه این مشکل نیز در همان نواقص، یعنی خودخواهی و خودمشغولی قرار دارد.

من هنوز هم در میان جمع احساس خجالت می کنم، باور دارم پادزهر خودخواهی و خودمحوری تمرین اصول روحانی شفقت، سپاسگزاری، همدردی، احترام، صداقت، تمایل، فروتنی و … می باشد. دنیای این روزهای من,منشأ بیماری اعتیاد,الگوهای رفتاری معتاد,اعتیاد و رفتارهای ناسالم

این مساله دیگر زیاد اتفاق نمی افتد ولی در اوایل بهبودی خیلی می شنیدم که این برنامه یک برنامه خودخواه است، من که تا به حال به چنین اصطلاحاتی در نشریات مان برنخورده ام. نمی گویم که این مطلقا در جایی گفته نشده است، اما من شخصا بدان برنخورده ام.

البته متوجه هستم که چرا دیگران این طور می گویند، می دانم که هدف اصلی گروه های انجمن رساندن پیام به معتاد در عذاب است، اما هدف شخصی یک معتاد، کار کردن برنامه و پاک ماندن است.

دنیای این روزهای من,منشأ بیماری اعتیاد,الگوهای رفتاری معتاد,اعتیاد و رفتارهای ناسالم
وقتی می گویند یک برنامه خودخواه است ، منظورشان این است که نباید اجازه داد چیزی سر راه بهبودی مان قرار گیرد، با وجودی که این مطلب را درک می کنم، باور دارم ما بعضی وقتها این را بیش از حد جدی می گیریم، بله ما نیاز داریم در رابطه با چیزهایی که بهبودی مان را به خطر می اندازد، خودخواه باشیم، چیزهایی مانند دوری از یار بازی، توپ بازی، زمین بازی و قطع رابطه با اشخاص خطرناک، حتی اگر آنها عضو خانواده و یا از دوستان نزدیک ما باشند.

ممکن است نیاز داشته باشیم به جلسه برویم و به بهبودی خود ارجحیت دهیم ، حتی اگر این در مقابل نیازهای همسر، خانواده و کار ما قرار گیرد، فکر می کنم برخی اوقات ما این خودخواهی برنامه را جدی می گیریم و آن را به خودمحوری مان مرتبط می کنیم، یعنی اینکه من فقط باید نگران کارهای خود باشم.

آن طور که من تجربه کرده ام اگر من فقط نگران کارهای خود باشم، دیر یا زود دلیلی برای اینکه واقعا نگران کارهای خود باشم پیدا خواهد شد، طبق تجربه من، این مسیر روحانی که به واسطه دوازده قدم در آن قرار گرفته ام، بدین معنی است که من باید تلاش کنم ، نقطه مقابل خودخواهی ام باشم و در عین حال ممکن است ، نخواهم آنچه را که بیشترین تاثیر را روی پاک شدن و پاک ماندنم می گذارد انجام دهم .

دنیای این روزهای من,منشأ بیماری اعتیاد,الگوهای رفتاری معتاد,اعتیاد و رفتارهای ناسالم
فکر می کنم خودخواهی واقعی نقطه شروع یک سر خوردن به سمت الگوهای رفتاری گذشته من بوده و به مصرف مواد، بی خانمانی بی خانوادگی، بدبختی و بیماری مجدد من ختم می شود که من خواستار هیچ یک از آنها نیستم.

طی هشت سال گذشته من عضو ثابتی در گروه خانگی خود بودم، خدمتی که در آنجا انجام می دهم، قسمت پر ارزشی از رشدم هم به عنوان یک فرد بالغ و هم به عنوان یک انسان را تشکیل می دهد.

طی این هشت سال در سطح ناحیه نیز خدمت های مختلفی داشته و در جلسات سالانه کمیته خدماتی ناحیه هم شرکت کرده ام، طی پنج سال آخر رابط ناحيه ساحلی استرالیا در شورای منطقه استرالیا بودم ، در کمیته روابط عمومی منطقه نیز خدمت داشتم و یکی از وظایفم جواب دادن به ایمیل های دریافتی منطقه بود، هر چقدر راجع به تاثیر خدمتهای خود در بهبودی ام بگویم، کم گفته ام و وقتی میگویم بهبودی، منظورم زندگی است.

کارهایی که در خدمت NA انجام دادم، کمک کردند تا از خودم بیرون بیایم و خجالت و خودخواهی را فراموش کنم، در عین حال این مسایل کمک کردند تا بتوانم کارهای مشابهی را در زندگی خود انجام دهم، خدمت یک شبکه دوستی در سراسر استرالیا و همچنین جهان را برایم فراهم کرد که این خود باعث می شود از انزوا و تنهایی بیرون بیایم و احساس کنم که به دیگران متصل هستم ، البته خدمت کردن تنها به معنای خدمت در گروهها و کمیته ها نیست، در خدمت بودن و خودخواه نبودن، یعنی به همه خدمت کردن که این تنها شامل جلسات NA یا ساختار خدماتی ما نمی شود . دنیای این روزهای من,منشأ بیماری اعتیاد,الگوهای رفتاری معتاد,اعتیاد و رفتارهای ناسالم

من حداکثر تلاش خود را می کنم تا با همه برخوردی دوستانه و مهربان داشته باشم و این شامل تلفنچی های ادارات، ویزیتورهای فروش نه اینکه ساعت ها با ایشان گفت و گو کنم اما رفتار بدی هم نخواهم داشت)، مردم عادی در سوپر مارکت ها، در حال رانندگی، در وسایل نقلیه عمومی، پسربچه هایی که در خیابان بازی می کنند و کلا همه می گردد، این بدین معنی است که در حد توانم از گروه های بیرون از انجمن نیز حمایت کنم ، من و همسرم این کار را طی کار کرد قدم نه انجام می دهیم و در صورت امکان برایشان زمان بگذارم.

قسمتی از کتاب فقط برای امروز راجع به خواستن دنیایی بهتر به خاطر اینکه یک عضو انجمن نیز در آنجا قرار دارد صحبت می کند. من تا حدی این کار را ماموریت خود تلقی می کنم، سعی می کنم ، سپاسگزاری و ایثار را تمرین کنم.

سعی می کنم از صمیم قلب بابت اینکه دیگران وضعیت خوبی پیدا کرده و کارشان خوب پیش می رود، خوشحال باشم، خوشبختی دیگران به این معنی نیست که چیزی از من کم می شود اما تبریک گفتن به دیگری به خاطر خوش اقبالی اش، بدون اینکه آن را به خودم ربط دهم کار واقعا مشکلی است.

یکی از مهم ترین جاهایی که من اصول از خودگذشتگی، فروتنی، شفقت، سپاسگزاری، همدردی و … را تمرین می کنم، در منزل خودمان است، یکی دو سال پیش در مجله NA Today راجع به تولد پسرم و همچنین اثری که این رویداد روی من گذاشته بود نوشتم.

دنیای این روزهای من,منشأ بیماری اعتیاد,الگوهای رفتاری معتاد,اعتیاد و رفتارهای ناسالم
این تجربه، عشق و رابطه داشتن را به نحوی که تا آن روز احساس نکرده بودم، به روی من باز کرد، این آقا کوچولو الان سه سالش است و یک خواهر یک ساله نیز دارد، برای این دو کودک پدر بودن و در عین حال برای همسرم شوهر بودن مشکل ترین و بهترین ارمغان هاست.

این بچه ها مفهوم خواب اضافی پدر و مادر را نمی دانند و به طریقی خود محور نیز می باشند، آنچه را که می خواهند همان موقع باید در اختیارشان گذاشت، بعضی وقتها اصلا خسته نمی شوند و من پیرمرد را واقعا خسته می کنند.

الان ۳۷ سال دارم ولی احساس می کنم ۵۷ ساله هستم! محل کارم تا محل زندگی ام فاصله زیادی دارد، بنابراین همسرم بیشتر وقت ها را صرف نگهداری از فرزندانم می کند، به همین خاطر وقتی از سر کار به خانه می رسم ، وظیفه دارم خود را در حد نیاز با مسایل خانه و بچه ها درگیر کنم.

این اقدام به عمل، درمان کاملی برای خودخواهی است، این که چقدر خسته ام و یا می خواهم تلویزیون نگاه کنم و روزنامه بخوانم، اصلا مهم نیست، من باید از بچه ها مراقبت کرده احتیاجاتشان را برآورده کنم.

دنیای این روزهای من,منشأ بیماری اعتیاد,الگوهای رفتاری معتاد,اعتیاد و رفتارهای ناسالم
می توانم بدون هیچ شک و تردیدی بگویم، اگر فرزندانم در معرض خطر قرار بگیرند، هر کاری که لازم باشد برای محافظت و نجاتشان انجام می دهم، هر کاری را! آنها حقيقتا مرا از خود بیرون می آورند، برخی اوقات این کار خیلی سخت به نظر می رسد، (مثلا بیدار شدن از خواب در ساعت ۶ صبح روز تعطیل)، اما در عین حال پر ارزش ترین موهبت هاست.

اگر کسی این روزها از من تقاضای کاری را کند، یا اینکه ببینم کسی به کمک احتیاج دارد یا موقعیتی پیش آید که من بتوانم نسبت به او یا مهربان و یا نامهربان باشم، سعی می کنم «چگونه می توان» را تمرین کرده و از «چرا باید به من چه که …)» استفاده نکنم.

به عبارت دیگر از «چگونه می توان کمک کرده استفاده کنم و نه «چرا باید کمک کنم ، به من چه که کمک کنم ». مثلا چطور می توان بهتر به NA خدمت کرد؟ یا پدر بهتری بود؟ یا پیشنهاد کمک به دیگران داد.

من سعی می کنم فعال بوده و در جستجوی روش هایی باشم که از طریق آنها بتوان دنیا را به مکان بهتری تبدیل کرد، با اطمینان می توانم بگویم که قبل از اینکه من پاک گشته و وارد این مسیر روحانی شوم، دنیا جای خوبی برایم نبود، اما امیدوارم که این روزها جای بهتری باشد، حتی اگر این بهبودی خیلی کم و نامحسوس به نظر آید، بنابراین من راه خود را در تمرین چگونه می توان» ادامه خواهم داد،این کار مرا تبدیل به انسان بهتری کرده و در عین حال دنیا را به جای بهتری تبدیل خواهد کرد.

دنیای این روزهای من,منشأ بیماری اعتیاد,الگوهای رفتاری معتاد,اعتیاد و رفتارهای ناسالم
درک من از برنامه ی دوازده قدم معتادان گمنام اصولی است که آنقدر ساده بیان شده اند که ما می توانیم آنها را در زندگی روزمره خود به کار گیریم، قدم ها برای من رهایی از اعتیاد فعال به هر شکل ممکنی را به ارمغان می آورند، آن ها با خودآگاهی آغاز گشته، با قبول مسئولیت ادامه پیدا کرده و سپس به اقدام و عمل منتهی می شوند.

برای من کارکرد قدم ها بدین معنی است که در زندگی روزمره و تمام تجارب و تعامل های روزانه خود با دیگران، طبق اصول این قدم ها زندگی کنم، در ضمن این موضوع تنها به مسایل بهبودی مانند جلسات، گفتگویم با راهنما و یا رهجو محدود نمی شود و باید در کلیه موارد زندگی ام نیز به کار گرفته شود. (دیوید.ک ؛ استرالیا)

دنیای این روزهای من,منشأ بیماری اعتیاد,الگوهای رفتاری معتاد,اعتیاد و رفتارهای ناسالم

منبع : مجله na today

 

Visits: 46

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!