در انتهای راه,خلاص شدن از مواد مخدر,زندانی اعتیاد,پیام آور بهبودی,پیام رسان NA

در انتهای راه,خلاص شدن از مواد مخدر,زندانی اعتیاد,پیام آور بهبودی,پیام رسان NA


در انتهای راه

در انتهای راه,خلاص شدن از مواد مخدر,زندانی اعتیاد,پیام آور بهبودی,پیام رسان NA
به واسطه یک پیام رسانی قدم دوازدهم به اولین جلسه NA آمدم. منظورم این که قبلا خودم برای ترک تلاش نکرده بودم ، اصلا در آن سالهای آخر کاری نمی کردم. اما در تنهایی تلاش می کردم ، به شیوه خودم.

دنیا را زیر پا گذاشتم و شهر و کشور و قاره عوض می کردم. اگر می توانستم سیاره محل سکونتم را هم عوض می کردم. همه چیز را برای خلاص شدن از مواد مخدر امتحان کردم.

در موقعیت های مختلف ترک کردم. ماده ای را جایگزین ماده ای دیگر کردم. دوست هایم را عوض می کردم شاید درست بشود. بچه دار شدم، با این اطمینان که این دیگر جلو مصرفم را خواهد گرفت. اما وقتی به خاطر خودم نمی توانستم ترک کنم، مگر می توانستم به خاطر دیگری جلو خودم را بگیرم؟ هیچ چیز و هیچ کس نمی توانست جلوی مرا بگیرد.

در انتهای راه,خلاص شدن از مواد مخدر,زندانی اعتیاد,پیام آور بهبودی,پیام رسان NA
تا جایی که به یاد می آورم، من همیشه احساس نیاز می کردم که از خودم و احساساتم فرار کنم. در کودکی در عالم کتاب و خیالات زندگی می کردم تا از احساساتی مثل ترس، شرم، بی دست و پایی، ناامنی، حقارت، و حساسیت بیش از حد بگریزم. آن جا به آدم دیگری تبدیل می شدم. هر وقت می توانستم از خانواده ام جدا می شدم تا چیزهای جدیدی را تجربه کنم.

من مدام احتیاج به هیجان و چیزهای جدید داشتم. شانزده سالم بود که خانه مان را ترک کردم. از مدتی قبل مصرف مواد را شروع کرده بودم. در اوایل دهه ۱۹۷۰ به جمع هیپی ها پیوستم و از نروژ هارد رفتم.

همچنان مصرف می کردم، و از آن جایی که نمی توانستم سر هیچ، شروع کردم به قاچاق مواد مخدر ، به دنبال بقیه هیپی ها به هندوستان رفتم و بالاخره به «ایستگاه نهایی» رسیدم، که شهر گوا در هند بود.

این جا با آدم های عجیب و غریبی محشور شدم که هر کدام از یک سر دنیا آمده بودند. هر ماده مخدری که می خواستم در دسترس بود. فکر می کردم به بهشت رسیده ام ، واقعا هم آنجا از بیرون مثل بهشت به نظر می رسید، اما برای معتاد در حال عذاب بهشتی در کار نیست. بعد از مدتی مواد مخدر به دشمن من بدل شد.

من زندانی اعتیادم شده بودم، و بارها و بارها سعی کردم بگریزم . همچنان مشغول کارهای مجرمانه ام بودم و کم کم یک قاچاقچی بین المللی شدم. کارم به زندان کشید، اما در دوران حبس هم از مصرف دست نکشیدم. سخت در مصرف مواد مخدر افراط می کردم.

برای خودم زندگی ای درست کرده بودم که تشکیل شده بود از مواد مخدر، شب نشینی، و سفر ، اما احساساتی که سعی می کردم از آنها فرار کنم کم کم داشت مرا از پا در می آورد: شرمساری، ترس، حقارت، ناامیدی، و انزوا مدام شدیدتر و شدیدتر می شد. جانم دیگر به لب رسیده بود. مطمئن بودم تا آخر عمر چاره ای جز مصرف نخواهم داشت. دیگر زیاد هم با مرگ فاصله نداشتم ، دچار برونشیت شدید شده بودم و فاصله حمله های بیماری مدام کمتر می شد. یک بار یکی از دکترها گفت من بر اثر این بیماری خواهم مرد .

در انتهای راه,خلاص شدن از مواد مخدر,زندانی اعتیاد,پیام آور بهبودی,پیام رسان NA
وضع من چنین بود ، تا دو نفر از اعضای معتادان گمنام مرا پیدا کردند و پیام بهبودی را به من رساندند. این دو نفر زندگی مرا نجات دادند. به من گفتند دچار نوعی بیماری هستم که بهبودی از آن ممکن است. در انتهای راه,خلاص شدن از مواد مخدر,زندانی اعتیاد,پیام آور بهبودی,پیام رسان NA

من به یک مرکز درمانی رفتم و آن جا که بودم، شرکت در جلسات NA را شروع کردم. پس از نوزده سال دوری * کشور خودم برگشتم. چند ماهی در شمال اروپا بودم و برای اولین بار، راه شرکت در یک همایش ناحیه ای NA و یک همایش منطقه ای اروپا را پیدا کردم و به نروژ برگشتم، در شهر زادگاهم یک جلسه NA راه اندازی کردم، و در تلاش بر انتشار پیام NA در جامعه فعالانه همکاری کردم.

من اغلب در این جلسه بودم، اما وقتی به جای نشستن و گوش تیز کردن برای شنیدن صدای پای ، به این نکته توجه کردم که من به خاطر خودم اینجا هستم حالم بسیار بهتر شد .

به این نتیجه رسیدم  که من عضو NA هستم، حتی اگر جز من هیچ کس در جلسه نباشد. در انتهای راه,خلاص شدن از مواد مخدر,زندانی اعتیاد,پیام آور بهبودی,پیام رسان NA

سال بعد، در حالی که همچنان پاک بودم، به جنوب نروژ رفتم و در جایی با یک انجمن NA تثبیت شده و چندین گروه دایر داشت ، مشغول خدمت شدم. ما ساختار خدماتی تشکیل دادیم و آهسته و پیوسته، NA در نروژ رشد کرد. کار کردن قدم ها را آغاز کردم، و من نیز آهسته و پیوسته، رشد کردم.

من امروز هم درست مانند چند سال پیش، بیماری اعتیاد دارم. هنوز هم عاجز هستم، اما متکی به نیرویی برتر از خود هستم که در احیای سلامت عقل مرا یاری داده است. در انتهای راه,خلاص شدن از مواد مخدر,زندانی اعتیاد,پیام آور بهبودی,پیام رسان NA

فقط برای امروز، من دیگر نیازی به فرار از خود و احساساتم ندارم. من اراده و زندگی ام را به خداوند، چنان که خود او را درک می کنم سپرده ام، و این مرا از تلاش برای سلطه بر مردم، جاها، و اشیاء و تبدیل آنها به آن چه خود می خواهم راحت کرده است.

حالا دیگر دست خداست ، منظورم البته نتیجه کار است؛ چون تلاش که بر عهده من است. من به طور مرتب در جلسات شرکت می کنم، و سعی می کنم بیشتر پیام آور بهبودی باشم و در جبران آن چه دیگران با سخاوت به من ارزانی داشته اند، بکوشم. من بخت این را داشته ام که چند بار قدم چهارم را کار کنم، و این کار، الگوهای رفتاری ناسالم مرا برایم روشن کرد.

نیز، از چنگ احساس شرم و گناه که به باری سنگین بدل شده بود آزاد شدم. این فرصت را پیدا کردم که خوبی های خودم را نیز ببینم ، بخشی از شخصیتم که من از وجودش بی خبر بودم. در انتهای راه,خلاص شدن از مواد مخدر,زندانی اعتیاد,پیام آور بهبودی,پیام رسان NA

در خواب هم نمی دیدم که در قدم پنجم، بتوانم چنین صادقانه تمام درونیاتم را با انسانی دیگر، یعنی راهنمایم در میان بگذارم. بر اثر صحبت از خود، من محبت و پذیرش را در چشم زنی دیگر دیدم ، و آن گاه که جسارت پیدا کردم خودم باشم، کم کم توانستم خودم را دوست بدارم.

من هم انسانم، با تمام نقص های شخصیتی و ضعف های یک انسان و چه مکاشفه ای است این .

علاوه بر این، در قدم هشتم من فهرستی از تمام کسانی که به آنها صدمه زده بودم ، تهيه کردم، و خودم را در سرلوحه این فهرست قرار دادم. من به خیلی ها آزار رسانده ام .” اما خودم را بیش از همه عذاب داده ام. من به تمام معنا از خود بیزار بودم ، این بود که بی محابا به خود عذاب می دادم. کسان دیگری که از من لطمه خوردند بیشتر نزدیکانم بودند؛ کسانی که دوستشان داشتم و در عین حال با نیا خودمحورانه ام برای ارضای فوری بر سرشان می تاختم.

من رو در رو از تمام این افراد جبران خسارت کردم، البته اگر مطمئن بودم که این کار بیشتر آزارشان نمی دهد. در این صورت، به جای آزار رساندن بیشتر، در حقشان محبت و همدردی و گذشت به خرج دادم. بر حسب تجربه فهمیده ام که جبران خسارت رو در رو آسان تر از جبران خسارت غیرمستقیم است؛ چون جبران خسارت غیر مستقیم مدت ها زمان می برد.

در انتهای راه,خلاص شدن از مواد مخدر,زندانی اعتیاد,پیام آور بهبودی,پیام رسان NA
من پیوسته در حال جبران خسارت از خود هستم. امروز من به خودم می رسم. هر روز نیروی برترم را از بابت زندگی و بهبودی ام شکر می کنم. هر دو اینها امانتی است که مراقبت بایسته از آن را به من سپرده اند.

من با به کار بستن برنامه بهبودی NA و نیز در پیش گرفتن زندگی سالم، به این وظیفه عمل می کنم. دیگر بدنم را با انواع و اقسام مواد شیمیایی مسموم نمی کنم.

غذای سالم می خورم، استراحت می کنم، ورزش می کنم، و هر جا لازم باشد افسار هوای نفسم را می کشم. امروز با خودم با احترام و محبت رفتار می کنم، زیرا استحقاقش را دارم.

در قدم دهم من روزانه ترازنامه ای از اعمالم تهیه می کنم، و در رفتارهایم در آن روز دقیق می شوم. امروز وقتی مطابق ارزش هایم رفتار نمی کنم، راحت تر می توانم بگویم «ببخشید، اشتباه از من بود». هر روز دعا و مراقبه می کنم، و تلاش می کنم مطابق خواست خداوند رفتار کنم. این روزها بر مبنای حس و حالی که دارم اغلب می توانم بگویم خواست خداوند کدام است.

اگر پاسخ مثل برق به ذهنم برسد ، معمولا خواست خود من است. اما اگر پاسخ به تدریج و با گذشت زمان در دهنم شکل بگیرد، معمولا خواست خداست. من دیگر اسیر رفتارهای خودخواهانه نیستم .

در انتهای راه,خلاص شدن از مواد مخدر,زندانی اعتیاد,پیام آور بهبودی,پیام رسان NA
معنای بیداری روحانی در نظر من چنین چیزی است. من بر اثر کارکرد دواره قدم، تحولی بنیادین را از سر گذرانده ام. هنوز هم فعالانه در کارهای خدمتی شرکت می کنم.

پیوسته در حال اجرای قدم دوازدهم هستم. اینک من بشارتی دارم که باید آن را به دیگران برسانم، پیام بهبودی از بیماری اعتیاد.

آن چه را که من دارم فقط با بخشیدن می توان حفظ کرد، و من به شیوه های بی شماری می توانم پیام رسان NA باشم.

سال ها پیش که در جزیره ای در مدیترانه، برای اولین بار ندای قدم دوازدهم را شنیدم، پاک نبودم. آن شب، دخترکم را که خواباندم، برای آخرین بار مصرف کردم. نشستم کف آشپزخانه، و ساعت ها از سر نومیدی گریستم. آن اعضای NA به من گفته بودند که بهبودی ام دست خود من است. کمک خواستن بر عهده خود من است. آن شب هنگامی که به بستر می رفتم، تصمیمم را گرفته بودم. می خواستم از چنگ مواد مخدر آزاد شوم. روند تسلیم همان شب آغاز شد، و صبح که از خواب برخاستم، برای اولین بار پس از سالها امیدی در دلم بود.

در انتهای راه,خلاص شدن از مواد مخدر,زندانی اعتیاد,پیام آور بهبودی,پیام رسان NA
من هنوز سفر کردن را دوست دارم، و حشر و نشر با معتادان را نیز. من این بخت را داشته ام که NA را در هیأت انجمنی جهانی از نزدیک ببینم. پیش از این، من به ملاقات معتادان مصرف کننده از سراسر جهان رفتم. امروز به ملاقات معتادان در حال بهبودی از سراسر جهان می روم. چه تغییری، و عجب سعادتی .

در انتهای راه,خلاص شدن از مواد مخدر,زندانی اعتیاد,پیام آور بهبودی,پیام رسان NA

منبع : کتاب پایه

 

Visits: 17

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!