ثبات,رابطه مان با یک نیروی برتر,در زمان اعتیاد فعال,ترس از تغییر

ثبات,رابطه مان با یک نیروی برتر,در زمان اعتیاد فعال,ترس از تغییر


ثبات

ثبات,رابطه مان با یک نیروی برتر,در زمان اعتیاد فعال,ترس از تغییر
همانند بسیاری از چیزهایی که دربهبودی برای دستیابی بدانها تلاش می کنیم, ثبات نیز یک امر درونی است. احساس ثبات از آگاهی به این امر که ما تحت هرشرایطی مراقبت می شویم, نشأت می گیرد. این حس ایمنی و امنیتی است که در زندگی مان وجود دارد. شاید باور داشته باشیم چنین احساسی نتیجۀ دستیابی به اهدافمان است اهدافی مانند خریدن ، خانه, ازدواج, کار یا مقدار زیادی پول ، اما زمانی که ترس وجودمان را فرامی گیرد,مهم نیست که چه داریم و آن را با چه کسی سهیم هستیم. امنیتی که درجستجویش هستیم, از آرامش درونی مان, از رابطه مان با یک نیروی برتر و اتصال مان به دیگران سرچشمه می گیرد.

به این باور رسیدن که زندگی مان حقیقتا مال ماست می تواند مدت زیادی طول بکشد. برای برخی از ما ثبات, زمانی شروع می شود که تمایل داشته باشیم به یک آدرس دائمی تن در دهیم. ممکن است بخواهیم از حضور مرتب در جلسات یک گروه خانگی شروع نموده و کارمان را از آنجا ادامه دهیم. برخی دیگر از ما با زرق و برق یک زندگی عادی وارد برنامه می شوند، اما متوجه می شوند ، همانطور که از نامشان پیداست, اینها چیزی جز زرق و برق محض نیستند.

شاید قبل از اینکه بتوانیم خودمان باشیم, نیاز داشته باشیم از پیوندهایی که ما را به زندگی های سابق مان متصل می نمایند رها گردیم. داشتن احساس امنیت و تعلق و قابل پیش بینی بودن به ما اجازه می دهند, بدون آنکه فکر کنیم داریم خودمان را ازدست می دهیم, تغییر کنیم. یکی از اعضا چنین مشارکت کرد: “در زمان اعتیاد فعال من همیشه یکدست لباس در داخل کیفم به همراه داشتم چونکه هیچوقت نمی دانستم ممکن است کجا از خواب بیدارشوم.

ثبات,رابطه مان با یک نیروی برتر,در زمان اعتیاد فعال,ترس از تغییر
وقتی پاک شدم به تدریج آنقدر اسباب اثاثیه خریدم که از شدت آن, خانه ام لبریز شده بود. بعدها متوجه شدم من فقط این کار را انجام می دادم تا اسباب کشی و ترک آنجا را برای خودم دشوار کنم. من نیازی به ظروف بیشتری نداشتم و تنها می خواستم مطمئن شوم برای مدتی دریک محل ماندگار بودم. ” آرامش می تواند وجود صلح و یا نبود بحران باشد”.

ثبات,رابطه مان با یک نیروی برتر,در زمان اعتیاد فعال,ترس از تغییر
بسیاری از ما مسیر زندگی را بدون گرفتن هیچگونه تصمیمی طی کرده ایم, گویی کلیۀ رویدادها به خودی خود اتفاق افتادند. احساس مان نسبت به خودمان آنقدر تحریف شده بود که به نظر میامد ما هیچ تأثیری برروی دنیا نداشتیم.

وقتی قدم اول را درک می کنیم متوجه می شویم ” من نسبت به همه چیز عاجزم” بهانه ای بیش نیست. ما درمقابل اعتیادمان عاجزیم و نمی توانیم زمان را به عقب بازگردانیم. به غیر از آن, ممکن است از توانایی مان در انتخاب نمودن و به زندگی مان شکل دادن, متحیر شویم.

رابطه مان با دنیا انعکاسی است از رابطه مان با خودمان. ما می توانیم ایده های جدید, طرز فکرهای نو, و راه های جدیدی برای دیدن آنچه که فکر می کنیم می دانیم داشته باشیم. اعتماد نمودن به کسانی که ما را باور می کنند به ما اجازه می دهد چیزهای جدید را, حتی اگر ترسناک به نظر بیایند, آزمایش کنیم و ایمان داشته باشیم تغییراتی که می بینیم واقعی هستند.

حس ثبات درونی مان اجازه می دهد ریسک های بزرگتری برداریم, ریسک هایی مانند پی گیر ی یک حرفۀ جدید یا عاشق شدن و قلب خود را درمعرض خطر قراردادن. وقتی یادمی گیریم به آن ثبات اعتماد کنیم, می توانیم کمی بیشتر رها کنیم.

دیگر روزها و شب هایمان را در نگرانی سپری نکرده و آرزو نمی کنیم که همه چیز محوشده و زندگی مان عاری از آنها شود. “آنقدر از حضور داشتن درصحنه و بالغ شدن می ترسم که خواب می بینم فرارکرده ام, همه چیز را پشت سرم جا گذاشته ام و یک زندگی جدید را شروع کرده ام”. ما از امنیت ترس داریم چون کاملأ به خودمان اعتماد نمی کنیم که بتوانیم آن را ادامه داده و حفظ کنیم. درفرایند زندگی مان باقی ماندن و مشکلات و ماجرا بوجود نیاوردن, می تواند برایمان تجربۀ جدیدی باشد.

ثبات,رابطه مان با یک نیروی برتر,در زمان اعتیاد فعال,ترس از تغییر
ثبات, برای شکوفایی ما اهمیت دارد اما بین ثبات داشتن و در جازدن تفاوت وجود دارد. شاید ازحرکت به جلو خودداری کنیم چونکه به مقصدمان رسیده ایم. مطمئنأ می خواهیم از نتیجۀ زحمات مان لذت ببریم و طعم میوه ای را که به عمل آورده ایم بچشیم, اما خطرآن وجود دارد که این میوه گندیده شود. یکی از اعضا چنین گفت: ” وقتی پاک شدم نسبتأ راحت توانستم خودم را با یک زندگی عادی وفق بدهم اما ترس از تغییر مرا درهمان حالت فلج نمود”. ما خیلی سخت می توانیم تفاوت بین یک موقعیت خوب و یک خندق را تمیز دهیم.

ثبات,رابطه مان با یک نیروی برتر,در زمان اعتیاد فعال,ترس از تغییر
نشانه های وجود دارند که کمک می کنند تفاوت بین آرامش و خود خوشنودی را تشخیص دهیم. وقتی قضاوت می کنیم, ناشکری می کنیم و پریشان حال می گردیم, احتمالأ وارد حیطۀ خودخوشنودی گشته ایم. زمانی که تعامل با دیگران خسته کننده و سنگین به نظر آید و یا فراموش کنیم برای دیگران اهمیت داریم, احتمالأ درحال پس روی بسوی خودمشغولی هستیم. وقتی احساس بی تفاوتی نموده و حق ناشناس می گردیم, می گوییم “بی حوصله” شده ایم.

ثبات,رابطه مان با یک نیروی برتر,در زمان اعتیاد فعال,ترس از تغییر
بی حوصلگی معمولأ بدین معناست که ما نمی توانیم چیزی را غیر از خودمان ببینیم و درچیزهای جزئی و باطل گم می شویم. دنیا به همان اندازه هیجان انگیز و یا کسل کننده است که اجازه دهیم. یکی از اعضا چنین مشارکت کرد: “وقتی یک روز به روزدیگری منجر شده و تمام روزها مثل هم می شوند, علتش این است که من طبق باورهایم زندگی نمی کنم”. زمانی که به رفتارهای سابق مان بازمی گردیم, نیازداریم دوباره به اصول اولیه مراجعه کنیم. مقطع پاکی ما را از درجازدن معاف نمی کند. بعضی وقتها برای کسب نگرش جدیدی نسبت به زندگی, باید نگاه تازه ای به قدمها بیاندازیم. شاید متوجه شویم تنها چیزی که واقعأ بدان نیاز داریم, طرزفکر بهتری می باشد و یا اینکه زمان آن رسیده که تغییراتی درزندگی خود ایجاد کنیم.

می توانیم طی پیمودن فرایند, مسئولیت مان را نسبت به اعمال و انگیزه هایمان بیش از پیش و سریع تر اذعان کنیم. تشخیص آنچه که به ما انگیزه می دهد, کمک می کند تا درمقابل طرقی که بیماریمان خود را در زندگی مان نمایان می کند, التیام پیدا کنیم. مضاف براین, چنین کاری توانایی آن را به ما می دهد تا بسوی آنچه که می خواهیم حرکت کنیم و نه دوراز آنچه که می ترسیم.

ثبات,رابطه مان با یک نیروی برتر,در زمان اعتیاد فعال,ترس از تغییر
آزادیم آن زندگی را که برایمان ارزش دارد ایجاد کنیم. زمانی که ما با نیروی برترمان تشریک مساعی می کنیم, اقدام بعمل و تسلیم دست دردست یکدیگر می گذارند. می توانیم تلاش نموده و وقت زیادی را صرف متقاعد نمودن نیروی برترمان درمورد اینکه وقایع باید چگونه رخ دهند, کنیم.

هریک از ما تجربۀ آن را داریم که برای بوجود آوردن انجام کارها طبق اراده مان تلاش کرده باشیم و می دانیم تحت این شرایط عجیب ترین موانع سرراهمان سبز می شوند, تا درنهایت متوجه می شویم بهترین کاری که می توانیم انجام دهیم رها نمودن است. ازطرف دیگر, برخی اوقات یک چالش یا تعهد, مکررأ خود را مقابل مان قرارمی گیرد و باوجودیکه خیلی سخت تلاش می کنیم انجام ندهیم, پرداختن به آن غیرقابل اجتناب بنظر می رسد.

زمانی که تسلیم شده و سپس تلاش می کنیم, از آنچه که به انجام می رسانیم متحیر خواهیم شد. هرچه کامل تر خود را تسلیم کنیم, بیشتر می توانیم به تعهدات مان عمل نموده و بدرخشیم.

ثبات,رابطه مان با یک نیروی برتر,در زمان اعتیاد فعال,ترس از تغییر

منبع : کتاب پاک زیستن

 

Visits: 98

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!