از خود کم بینی رها شو

از خود کم بینی رها شو,پیشرفت بیماری اعتیاد,خود کم بینی معتاد,احساس های مخرب اعتیاد

در سن 15 سالگی به واسطه شغل پدرم مجبور به مهاجرت به کشور فرانسه شدیم ؛ کشوری که کاملا با فرهنگ شان بیگانه بودیم ، از همان دوران احساس خود کم بینی در وجودم بیداد می کرد .

بین همکاسی هایم همیشه بواسطه خود کم بینی ، گوشه گیر بودم ، حتی مرا در بازی های شان شرکت نمی دادند .

در همان سالها یک دوست جدید ، هم وطن خودم را پیدا کردم ، یک بار با او برای خوردن غذا به ساندویج فروشی رفتیم ، او یک نوشیدنی الکلی نیز همراه غذا سفارش داد ، با هم آن را خوردیم ، پس از خوردن نوشیدنی الکلی ، احساس کردم سرم گیج می رود و این احساس بعد از گذشت مدت کوتاهی ، به احساس خوبی در درون من تغییر کرد ، احساس کردم ، یک وسیله کمکی یافته ام که با آن می توانم تا آخر دنیا بروم .

از دید من در آن زمان الکل دوای تمام دردهای درونی ام بود ، احساس رهایی و سرخوشی بعد از اولین بار مصرف در درون من زبانه می کشید .

دیگر کارمان همین شده بود ، هر روز به آن ساندویجی می رفتیم و همراه غذا ، الکل نیز مصرف می کردیم ، دیگر نمی توانستم ، بدون مصرف الکل ، یک روزم را سپری کنم ، کمی که سن ام بیشتر شد ، با مواد مخدر آشنا شدم ، با چند نفر از دوستان جدیدی که پیدا کرده بودم ، در خانه یکی از دوستان ، هر روز مصرف می کردیم و انواع مواد مخدر را مصرف کردم .

در آن دوران با مصرف مواد مخدر ، احساس شادابی و تفریح می کردم و مواد مخدر ، دردهای درونی ام را می توانست پنهان کند ، در آن زمان احساس می کردم کلید دنیا در دست من است .

در سن 28 سالگی با مواد مخدر های وحشتناک جدیدی آشنا شدم  ، بیماری اعتیادم روز به روز پیشرفت می کرد و باعث شد زندگی ام با بحران روبرو شود ، دیگر برای تهیه و مصرف مواد با مشکل روبرو بودم ، خماری کشیدن را تجربه کردم که برای من خیلی سخت بود .

همسری اختیار کرده بودم که با من زندگی می کرد ، او کار می کرد و تمام مخارج زندگی مان را تامین می کرد ، من هم کار می کردم ، اما تمام پولی که بدست می آوردم ، خرج مصرف خودم می شد . از خود کم بینی رها شو,پیشرفت بیماری اعتیاد,خود کم بینی معتاد,احساس های مخرب اعتیاد

پولی که بواسطه کار کردنم بدست می آوردم ، بخاطر پیشرفت بیماری اعتیادم کفاف مخارجم را نمی داد ، خیلی از مواقع درد خماری ، برایم بسیار آزار دهنده بود  .

یک روز به منزل برگشتم و دیدم ، همسرم مرا ترک کرده است ، در ابتدا بسیار خوشحال شدم ، که دیگر کسی نیست تا با حرف ها و سرکوب هایش مرا آزار بدهد ، اما بعد از چند روز تازه فهمیدم ، چقدر تنها هستم و چه نعمت گران بهائی را از دست داده ام .

دیگر هیچ راهی نداشتم ، نه می توانستم قطع مصرف کنم و نه می توانستم مصرف کنم ، کلینک های زیادی را برای قطع مصرف امتحان کردم ، اما تمام روش هایی که انجام دادم ، تا از مصرف مواد دوری کنم ، مدت زمان کوتاهی مرا از مصرف دور نگه می داشت و مجددا مصرف می کردم .

این روال آنقدر ادامه داشت که دیگر آنها مرا نمی پذیرفتند ، و می گفتند شما نمی توانید قطع مصرف کنید ، یک روز صبح از خواب بیدار شدم و برای اولین بار از خداوند کمک خواستم ، دیگر آنقدر درمانده شده بودم که راه به هیچ جایی نداشتم و فقط از نیروی برترم می توانستم کمک بخواهم .

یک احساس در درون من گفت ، یک بار دیگر به یکی از کلینک ها بروم ، به آنجا رفتم و یکی از کارکنان آنجا تا مرا دید ، انگار که از قبل منتظرم بوده ، خیلی خوشحال شد و گفت منتظرت بودم ، پرسیدم ، چرا ؟ او یک آدرس جلسات NA به من داد ، گفت این راه را هم امتحان کن ، حتما جواب خواهی گرفت .

به ناگهان در درونم ، جرقه ای زده شد که حتما خداوند به من نظر کرده است و حتما این راه جدید را او پیش رویم قرار داده ! ، به جلسه رفتم ، در اولین بار حضورم بین سایر اعضا ، خیلی احساس ترس و خود کم بینی مرا آزار می داد .

از خود کم بینی رها شو! از خود کم بینی رها شو,پیشرفت بیماری اعتیاد,خود کم بینی معتاد,احساس های مخرب اعتیاد

وقتی اعتماد به نفس سایر اعضا را دیدم و با آنها صحبت کردم ، ترس هایم نقش باخت ، آنها مرا نسبت بخودم و توانایی های درونی ام ، آشنا کردند ، و گفتند ، از خود کم بینی رها شو !

به من یاد دادند احساساتم را مشارکت کنم تا از بند اسارت ، احساس های مخرب رها شوم ، با حضورم در انجمن، قدرت مافوق ؛ نیروی برترم (خداوند) را در زندگی ، خیلی بیشتر درک کردم .

کم کم رو به جلو حرکت کردم ، زندگی ام دگرگون شد ، با حرکت من ، زندگی ام هم رو به جلو حرکت کرد ، زندگی طبق اصول برنامه ، باورها را تغییر می دهد ، کم کم این اتفاق برای من نیز اتفاق افتاد ، باورهای اطرافیانم ، نسبت به من تغییر کرد .

دوباره با همسر سابق ام ، ازدواج کردم ، و سعی کردم ، تلخی های گذشته را برایش به شیرینی تبدیل کنم ، اکنون او نیز این تغییر را در من دیده است و زندگی خوبی با هم داریم .

امروز با کوچکترین اشتباهم ، بلافاصله تراز خودم را می نویسم و با راهنمایم در موردش مشورت می کنم ، و سعی می کنم ، اشتباهاتم را کمتر کنم .

امروز یاد گرفته ام تا به سایر همدردانم خدمت کنم و اگر آنها هم حس خود کم بینی دارند ، تجربیاتم را در اختیارشان قرار می دهم تا از آن رها شوند .

امروز با رعایت اصول انجمن ، ترس هایم کمرنگ شده و ایمانم نسبت به خداوند (نیروی برتر) خیلی بیشتر شده است ،  خداوندا سپاسگزارت هستم .

از خود کم بینی رها شو,پیشرفت بیماری اعتیاد,خود کم بینی معتاد,احساس های مخرب اعتیاد

نویسنده : (Harold)

از خود کم بینی رها شو,پیشرفت بیماری اعتیاد,خود کم بینی معتاد,احساس های مخرب اعتیاد

منبع : مجله الکترونیک صدای بهبودی معتادان گمنام

 

Visits: 278

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!