یک زندگی که ارزش زیستن را داشته باشد,داستان NA,پاک از مواد مخدر,دوره ی اعتیاد,حقیقت غم انگیز اعتیاد

یک زندگی که ارزش زیستن را داشته باشد

به عنوان معتادان در حال بهبودی گاه محکوم هستیم که در جلسات NA برخی افراد نزدیکمان را ببینیم که از اتاق های خارج می شوند و به مصرف می پردازند، لغزش بخشی از داستان NA
است و ما به عنوان دوستان بهبودی موظفیم که آن هایی را که باز می گردند، با آغوش گرم بپذیریم، اما آن هایی را که باز نمی گردند چطور؟ یک زندگی که ارزش زیستن را داشته باشد

اخیرا شاهد مرگ یکی از دوستان سابق بهبودیم بودم، نه تنها ناراحت کننده ، بلکه بسیار تکان دهنده بود… هنگامی که یک معتاد از اتاق های NA خارج می شود، همیشه این امکان وجود
دارد که یک مرگ غم انگیز در انتظارش باشد.

یکی دیگر از مواد ارزش این که جان خودت را « : دوستان بهبودیم می گفت این جمله مرا به فکر درباره ی ». بخاطرش از دست بدهی ندارد ، زندگی و مرگ واداشت و همچنین در مورد سؤالی که خیلی ها و ؟ معنای زندگی چیست : آن را مورد تمسخر قرار می دهند، من مشغول تفکر در مورد این که چه چیزی ارزش زندگی کردن را دارد، شدم.

من آن حس شادی بی مثالی را که وقتی برای اولین بار در NA در آغوش همدردی قرار گرفتم و همچنین آن حس دوست داشته شدن و مورد حمایت قرار گرفتن را به یاد آوردم. یک زندگی که یک زندگی که ارزش زیستن را داشته باشد,داستان NA,پاک از مواد مخدر,دوره ی اعتیاد,حقیقت غم انگیز اعتیاد

آن زمانی که پاک از مواد مخدر در جشن عروسی خواهرم حضور یافتم و آن حس خوشحالی واقعی که در قلبم برای او داشتم، آن زمانی که برادر زاده ی کوچکم را برای اولین بار، بدون این که کسی نگران باشد که مبادا از شدت نشئگی از دست من بیفتد، در آغوش گرفتم و بالاخره زمانی که هر کدام از چیز هایی راکه برای سال های متوالی پاکیم به من هدیه دادند، متوجه شدم که در دوره ی اعتیادم هر کاری را انجام می دادم که بتوانم این احساسات واقعی را در طی مراحل مهم زندگیم تجربه کنم و یا بهتر است بگویم برای تجربه این احساسات حاضر بودم جان بدهم و آن گاه دریافتم که در زمان مصرف چه چیزی را از دست داده بودم.

با دانستن این که مرگ سر انجام به سراغمان خواهد آمد و این که از زمان آمدنش بی اطلاعیم، می آموزیم که از امروز حداکثر استفاده را ببریم، با ترس از این که ممکن است فردا هرگز نیاید، این حقیقت غم انگیز مرگ معتادی است که لغزش را تجربه کرده است.

درد آن ها آنقدر از شادی هر لحظه عمرشان بیشتر می شود که به ناچار نشئگی و فرار را انتخاب می کنند، همان چبزی که زمانی انگیزه بود حال به راه حل تبدیل شده است، آن چیزی که من بیشتر از هر چیز دیگر درک کرده ام این است که اگر امروز بمیرم ، خواهم توانست به تمام آن لحظات محشری که در NA داشتم نگاهی بیندازم و با شادی و خوشحالی به دنیای دیگر سفر کنم، اما اگر در حال مصرف بودم در دام پشیمانی به خاطر درک نکردن حقیقت زندگی گیر می افتادم.

تنها کاری که می توانم انجام دهم تا مرگ برایم یک حقیقت با ارزش جلوه کند، زندگی کردن در لحظه و پاک زیستن است، از آن جایی که سفرهایمان ادامه دارد، آرزویم برای همه در بهبودی این است که آن طور زندگی کنیم که ارزشش را داشته باشد. یک زندگی که ارزش زیستن را داشته باشد