پدر یا مادر بودن
پدر یا مادر بودن,مهارت های حاصل از بهبودی,در طول أعتياد,علائمی از بیماری اعتیاد,زخم اعتياد
شاید هیچ چیز دید ما را نسبت به کودکیمان به اندازه داشتن فرزندان خودمان عوض نکند. ما نگرش جدیدی نسبت به تجارب والدین خود پیدا میکنیم و در عین حال خودمان را از زاویه ی دید فرزندمان می بینیم.
خیلی دلمان میخواهد که کارها را درست انجام دهیم . اما معنی درست انجام دادن را درک نمی کنیم. ممكن است برای هر یک از ما پدر و مادر خوبی بودن, مفهوم متفاوتی داشته باشد، ولی علی رغم درکمان از این مبحث, دلمان میخواهد نقش والد را به درستی ایفا کنیم.
میتوانیم چنان درگیر فرضیه ها و توقعاتمان در مورد پدر و مادر بودن شویم که فراموش کنیم این نیز يك رابطه است. تمام چیزهایی که راجع به روابط در بهبودی یاد میگیریم میتوانند به عنوان والدین نیز به ما كمك كنند.
متوجه می شویم تمام کشمکش هایی که با سایر روابط مان تجربه می کنیم؛ به نوعی در رابطه با فرزندانمان نیز آشکار می گردند. یاد میگیریم با دقت به صحبت دیگران گوش فرا دهیم و طوری ارتباط برقرار کنیم که دیگران نیز به حرفهای مان گوش دهند.
همانگونه که در رابطه راهنما و رهجو انجام میدهیم،یاد میگیریم بچه ها یمان را در همان جایی که قرار دارند ببینیم. مهمتر از همه, یاد میگیریم که اگر بتوانیم خود مشغولیمان را از سر راه برداریم قادر خواهیم بود ، عشق، همدردی، همدلی و صمیمت را تجربه کنیم. وقتی با خودمان صلح میکنیم، با اطرافیان و همچنین فرزندانمان نیز صلح میکنیم. وقتی خویشتن پذیری را تمرین کنیم؛ میتوانیم فرزندانمان را به عنوان انسان هایی که هستند بپذیریم.
شاید بهترین هدیه ای که میتوانیم به فرزندانمان بدهيم، پذیرفتن خودشان است و نظر باینکه ما نمی توانیم از جیب خالی خرج كنیم، آنچه که برای فرزندانمان میخواهیم میتواند در طی سفر بهبودیمان, انگیزه ای نیز برای خودمان باشد. داشتن فرزند يك تعهد مادام العمر است. چه با دقت و فکر و برنامه ریزی وارد آن شده باشيم و چه کاملا غافلگیر شده باشیم. یکی از چیزهایی که پدر و مادر بودن را از سایر روابط در بهبودی متمایز می کند دائمی بودن آن است.
ما هیچوقت بدر و مادر بودن خودرا متوقف نمی کنیم حتی اگر همیشه نزدیک فرزندان خود نباشيم. چه دائما دور بر بچه های خود باشیم و چه هرگز آنها را نبينيم، واقعیتی که ما پدر و مادر هستیم ما را در حوزه قدرت مشقی قرار میدهد که احتمالا هرگز آنرا نمیشناختیم.
ما توانمندتر و آسیب پذیر تر از آنی هستیم که هرگز تصورش را می کردیم. داشتن فرزند ما را با عميق ترين پیوندی که در تمام عمرمان داشته ایم آشنا می کند؛ اما در عین حال رها نمودن و کنترل نكردن فرزندانمان, درسی است که طی مابقی زندگی مان مشغول آموختن آن خواهیم بود.
پدر یا مادر بودن,مهارت های حاصل از بهبودی,در طول أعتياد,علائمی از بیماری اعتیاد,زخم اعتياد
بسیاری از ما تصور می کنیم پدر با مادر بودن چیزی است که باید به طور غریزی از آن اطلاع داشته باشیم و همین امر باعث می شود که نتوانیم به راحتی درخواست کمک کنیم. اصل روشن بینی به ما كمك ميكند آموزش پذير باقی مانده و هر جا که امکان داشته باشد در جستجوی آموزگار باشیم.
برخی از ما حمایتی را که نیاز داریم؛ با آوردن فرزندمان به جلسات و بزرگ کردنشان در میان انجمن پیدا میکنیم. برخی دیگر از ما فرزندانی داریم که اصلا نمی دانند ما در بهبودی هستیم. هر انتخابی که درباره چگونگی برخورد خانواده مان با انجمن داشته باشيم، مهارت های حاصل از بهبودی ، باعث میشود که ما همه مراحل زندگی, و الدين, همسران و فرزندان بهتری باشیم.
پدر یا مادر بودن,مهارت های حاصل از بهبودی,در طول أعتياد,علائمی از بیماری اعتیاد,زخم اعتياد
در انجمن, طیف وسیعی از تجارب والدين در بهبودی وجود دارد. بعضی از ما فرزندانمان را در طول أعتياد و همچنین بهبودی، به همراه داریم. بعضی از ما بعد از پاک شدن خانواده های جدیدی را بوجود میاوریم.
برخی از ما هرگز از خودمان فرزندانی نخواهیم داشت اما به هر حال بخش مهمی از زندگی فرزند دیگری می شویم. صحبت کردن راجع به تجار بمان، بدون اینکه بواسطه نظرها و اعتقادات متقاوتمان راجع به فرزند بزرگ کردن و حتى شيوه برقرار کردن ارتباط با آنها از بحث اصلی منحرف شویم، می تواند برايمان دشوار باشد.
هریک از ما راجع به اینکه چه چیزی درست و چه چیزی غلط است، نظر های مختلف خودمان را داریم. بهبودی در NA به ما این آزادی را میدهد که متوجه شویم چه چیزی برای ما درست است و به ما این امکان را میدهد که به بهترین شکلی که قادر هستیم آن را زندگی کنیم.
همانطور که هیح الگوی مشخصی از معتاد در حال بهبودی وجود ندارد الگوی مشخصی از والدين در حال بهبودی نیز وجود ندارد وقتی مسئولیت فرزندانمان به عهده مان است تشخيص اينکه چه چیزی در حيطه كنترل ما هست و چه چیزی از كنترلمان خارج است ، میتواند ما را گیج کند.
نوشتن ترازنامه به ما کمک میکند اعتقاد های خود را را دسته بندی کنیم تا بتوانیم بهتر به آنها عمل کنیم. یکی از اعضا میگفت وقتی فهمیدم قرار است صاحب فرزندی شوم به شدت مضطرب شدم، اصلا نمیدانستم باید چه کار کنم. راهنمایم از من خواست به چند سئوال ساده که کمک زیادی به من کرد پاسخ دهم: “يجه چیست؟ نیاز های بچه کدامند؟ پدر و مادر یعنی چه؟ مسئولیت های والدین کدامند؟ ” پدر و مادر بودن محدوده ای است که خود محوری مان میتواند صدماتی واقعی در آن ایجاد کند.
کار کردن يك برنامه بهبودی ما را از كشيده شدن به سوی خود مشغولی باز داشته و کمک می کند تا آن الگوهای قدیمی را که نمی خواهیم به نسل بعدی منتقل كنيم، ببينيم. با صداقت و درستی زندگی کردن, الگویی از تغییر را پایه گذاری می کند و عملکردمان به مراتب بیشتر از واژه هایی که به کار می گیریم، به فرزندانمان می آموزد.
اگر مدتی است از فرزندانمان جدا بوده ایم، ممکن است نیاز باشد که دوباره يكديگر را بشناسیم و یاد بگیریم چگونه با همدیگر کنار بیاییم. وصل شدن دوباره به فرزندانمان اغلب کشمکش هایی را به همراه دارد. پدر یا مادر بودن,مهارت های حاصل از بهبودی,در طول أعتياد,علائمی از بیماری اعتیاد,زخم اعتياد
آنها راجع به اتفاقاتی که افتاده احساسات خودشان را دارند و اذعان این مسئله می تواند دردناک باشد. رابطه ما با فرزندانمان می تواند خدشه دار باشد. نه تنها به خاطر خسارتی که در اعتيادمان به آنها زده ایم، بلکه به دلیل احساس گناه و دیدی که نسبت به آن اتفاقات داریم. تنفر از خود نيز نوع دیگری از خود مشغولی می باشد و ما را نسبت به دیدن نیاز های طرف مقابل نابینا می کند. وقتی از سر راه کنار می رویم می بینیم که در هر مقطعی از زندگی فرزندانمان می توانیم بر ایشان و الدين خوبی باشیم.
حتی اگر آنها بزرگسال شده باشند ما هنوز هم چیزی برای عرضه کردن به آنها داریم. تجربه ما از خدمت فداکارانه در بهبودی, به ما می آموزد که وقتی با تمایل حضور به هم می رسانیم، موقعیت هایی که بتوانيم كمك کنیم به طور طبیعی فراهم می گردند.
یکی از والدين می گفت: “من می گذارم فرزندانم راه عشق را به من نشان بدهند. آنها گرمی و محبتی را به من نشان دادند که من قبلا از آن بی خبر بودم. در نتیجه یاد گرفتم دست از کنترل بردارم و فقط از بودنشان لذت ببرم”. پدر یا مادر بودن,مهارت های حاصل از بهبودی,در طول أعتياد,علائمی از بیماری اعتیاد,زخم اعتياد
مادر دیگری در بهبودی میگفت: “خانواده بزرگ و گرم شوهرم به فرزندم آموخت چگونه در آغوش گرفته و دوست داشته باشد و به دیگران زنگ بزند. من نیز در حال یادگیری از شوهرم هستم تا بتوانم محبت فرزندانم را حتی در زمانی که برايم طبیعی نبوده و مرا دچار احساس ناراحتی می نماید،همانطور که هست بپذیریم”. بخشی از شادی و بخشی از چالشهای پدر یا مادر بودن این است که ما مرتبا در حال آزمایش نمودن هستیم.
همانطور که هیچ بچه ای مانند بچه های دیگر نیست، هيچ يك از والدين نيز مانند هم نیستند. ما یاد می گیریم باورهایمان را با واقعیت تطبیق دهیم رفتارمان را بررسی کنیم و از ابزاری که در NA یاد می گیریم استفاده کنیم تا خانواده ای را بسازيم که دوست داریم، بخشی از آن باشیم ، اما هنگامی می رسد که حتی بهترین والدين مطمئن نیستند آیا بچه هایشان را دوست دارند یا نه؟ ما انسان هستیم: نیروی برتر فرزندمان نیستیم و زمانی می رسد که مرتکب نشدن اشتباه بعدی بهترین چیزی است که میتوانیم انجام دهیم.
خانمی میگفت: “من به طرف دستشویی می دویدم و در را به روی خودم می بستم. زانو میزنم و آنقدر دعا می کردم تا وسوسه تنبیه نمودن بچه ام از بین برود” زن دیگری می گفت: “من به اتاقم می رفتم و برای فرا رسیدن زمان خواب فرزندم دعا می کردم”. کلافگی و ترس هایمان ما را وادار می کنند واکنش هایی را از خود به نمایش بگذاریم که تصور می کردیم دیگر سراغمان نمایند.پدر یا مادر بودن,مهارت های حاصل از بهبودی,در طول أعتياد,علائمی از بیماری اعتیاد,زخم اعتياد
ما کامل نیستیم ولی در حال بهتر شدن هستيم. از جایی شروع می کنیم که دیگر خسارت نزنیم و می توانیم ببینیم که اگر تمایل داشته باشیم می توانیم کارهای خوب زیادی انجام دهیم. داشتن فرزند در زمان اعتیاد فعال همیشه دشوار است.
در کل حتی بدترین پدران و مادران نیز نمی خواهند به فرزندانشان صدمه بزنند، اما در اعتياد فعالمان با کارهایی که می کنیم و کار هایی که از انجام آنها خودداری می کنیم به آنها خسارت می زنیم.
برخی از ما حداكثر تلاش خود را بکار گرفتیم اما با اینحال کم آوردیم. یکی از اعضا چنين میگفت: “فکر میکردم برای پسرم پدر خوبی بودن, به معنی خریدن همبرگر و اسباب بازی با پول دزدی بود”. در بیشتر موارد به نظر می رسید که نبودن مان برای همه راحت تر بود.
ما فرزندانمان را با همسرمان، با فامیل هایمان یا در پرورشگاه ها می گذاشتیم و پیگیر اعتیادمان می شدیم و زمانی که پاک میشديم ميديديم که اشتياقمان به تنهایی برای اینکه والدين خوبی از ما بسازد کافی نبود. پدر یا مادر بودن,مهارت های حاصل از بهبودی,در طول أعتياد,علائمی از بیماری اعتیاد,زخم اعتياد
برخی از ما به لحاظ فیزیکی حضور داشتیم اما از نظر عاطفی غایب بوده و رفتار هایی غیر قابل پیش بینی داشتیم. بعضی از ما می دانیم بیش از آنچه بتوانیم جبران کنیم، خسارت زده ایم.
یکی از اعضا میگفت: “من یك والد به درد نخور بودم و این غیر قابل انکار است. امکان ندارد بتوانم صدماتی را که زده ام ترمیم کنم و مابقی عمر خود را صرف جبران خسارت خواهم نمود. ما می دانیم که به فرزندان خودمان صدمه زده ایم ، اما گاه بچه های دیگری که حين اعتياد فعال در اطرافمان بوده اند را فراموش می کنیم.
زمانی که مصرف می کردیم برای کسب درآمد از بچه دیگران نیز نگهداری می کردیم، با سوء استفاده از بچه ها را در مکان هایی که مصرف می کردیم نادیده می گرفتیم. اگر نمی توانیم صدماتی را که زده ام را پاک کنیم حداقل کاری که می توانیم انجام دهیم این است که خسارت بیشتری وارد نكنيم.
چنین عملکردی به خودی خود يك دنيا تفاوت ایجاد می کند. برنامه بهبودی در وهله اول به ما کمک میکند تا خسارت زدن را متوقف کنیم و سپس فرصت هایی برایمان فراهم می کند تا بتوانیم تجاربمان را از طریق جلسه، رهجو و الگو بودن با دیگران به مشارکت بگذاریم.
میتوانیم این چرخه را در خانواده خودمان در هم بشكنیم و به دیگران كمك كنيم تا آنها نیز با فرزندانشان رفتار های بهتری داشته باشند. از طرف دیگر، برخی از ما میخواهيم عهده دار مسئولیت هایی بیش از حد کنترل مان شویم. پدر یا مادر بودن,مهارت های حاصل از بهبودی,در طول أعتياد,علائمی از بیماری اعتیاد,زخم اعتياد
دشواری های فرزندانمان را می بینیم و میخواهیم خودمان را مقصر بدانیم. بر اساس تجارب شخصی خودمان بدترین پیش بینی ها را می کنیم. نوع دیگری از خود محوری این است که فرزندمان را نه به عنوان یک شخص بلکه به عنوان بازتابی از خودمان, پدر و مادر بودنمان و با تصمیماتمان ببينيم.
یکی از اعضا می گفت: “من فکر میکردم فرزندم مدل کوچکی از خودم است” ” تصور میکردم که هر دوی ما یک چیز را دوست داریم یک چیز را میخواهیم و یک جور فکر میکنیم. بعد از یک جر و بحث شديد ياد گرفتم که او متعلق به من نیست، اما از این بابت سپاسگزارم. اکنون در حال شناختن یکدیگر هستیم. من و او یکی نیستیم، اما او کسی است که واقعا دوست دارم.
اعتماد به این نکته که فرزندان ما در زندگی تقدير جداگانه و رابطه شخصی خود را با نیروی برترشان دارند، می تواند ما را به درك جديدي از قدم سوم خودمان برساند. وقتی از سرراه فرزندانمان كنار میرویم منحصر بفرد بودنشان آشکار میشود.
بهبودی ما برای آنها و برای خودمان حاوی این پیام است که چیزی به نام فرصت دوباره وجود دارد. بسیاری اوقات علائم بیماری مان را در فرزندان خود نیز می بينيم و همیشه مشخص نیست که آیا آنها وارد يك مرحله گذرا شده اند با مثل خود ما معتاد هستند.
ما بين انكار از آنچه که دارد اتفاق می افتد و بر چسب زدن به رفتار های مشکل آفرین, به عنوان علائمی از بیماری اعتیاد در نوسان خواهیم بود. اشتیاق زیاد ما برای دادن تجارب خود به فرزندانمان باعث می شود، بطور زود هنگام فرض كنيم می دانیم بهترین چیز برای آنها چيست.
اطمینان داشتن به این امر که فرزندانمان به بهبودی دسترسی دارند شاید بدين معنا باشد که آنها را زیاد از حد به جلو هل ندهیم. حتی برای کسانی که بیش از همه دوستشان داریم این برنامه هنوز بر اساس جاذبه كار می كند.
بسیاری از ما بچه هایمان را به نوعی از دست داده ایم. آنها یا از ما گرفته شده اند یا ما برای حفظ امنيت شان آنها را به سازمانهای قانونی تحویل دادیم و یا اینکه اتفاقی برایشان افتاد که باعث شد از آنها جدا شویم. پدر یا مادر بودن,مهارت های حاصل از بهبودی,در طول أعتياد,علائمی از بیماری اعتیاد,زخم اعتياد
برای برخی از ما این عمیق ترین زخم اعتيادمان است، از دست دادنی که آنرا به حادترین شکل خود حس ميكنيم. به مرور زمان و با ابزار برنامه حتی در زمانی که روابط مان با آنها عادی نگشته باشند، شروع به التيام یافتن میکنیم ، اگر آنقدر خوش اقبال باشیم که فرزندانمان را در دوران بهبودی با خود داشته باشیم ، خواهیم دید که فرایند بزرگ شدن آنها تفاوت چندانی با فرایند خودمان ندارد.
یکی از معتادان می گفت: ما در کنار یکدیگر بزرگ شديم، من به اندازه آنها كودك بودم و باید برای همگی مان نقش والدین را بازی می کردم. این واقعیت که فرزندانمان زودتر از ما بالغ می گردند می تواند برایمان خجالت آور باشد.
ما به کمک و راهنمایی و همچنین الگوی رفتاری مناسبی نیاز داریم،با روی آوردن به طرف دوستانمان در NA با اشخاصی که در اطرافمان هستند و بزرگتر هایی که در زندگی فرزندانمان وجود دارند ، ابزار و اطلاعاتی که بدان نیازمندیم را پیدا می کنیم.
یك عضو می گوید: ” من يك مادر دست تنها بودم، اما به تنهایی این کار را انجام ندادم “. وقتی برای کمک گرفتن آزاد باشیم، به ابزاری که بدان نیازمندیم دست پیدا ميکنيم تا فرزندانمان را طوری بزرگ کنیم که فکر میکنیم صحیح است ،خواه با خانواده وارد بهبودی شویم خواه بدون آن, وقتی که اینجا هستیم به بنا نمودن خانواده خودمان گرایش پیدا میکنیم، بعضی از چنين خانواداده هایی مانند آنچه که به آن عادت داریم هستند.
ما یك همسر پیدا میکنیم و بعد هم صاحب فرزند می شویم، یا همسری پیدا می کنیم که دارای فرزند است و یک خانواده تشکیل می دهیم. اما تشكيل خانواده را به طرق دیگری نیز انجام می دهیم. پدر یا مادر بودن,مهارت های حاصل از بهبودی,در طول أعتياد,علائمی از بیماری اعتیاد,زخم اعتياد
ما فرزندان خانواده یا دوستانی که خود قادر به بزرگ کردن آنها نیستند را نزد خود می آوریم، کودکان بی سرپرست را بزرگ می کنیم ،یا آنها را به فرزند خواندگی میپذیریم. ما خانواده ها را با روش های حیرت آوری با یکدیگر می آمیزیم.
یکی از اعضای انجمن می گفت: رهجوي من هنگام کار کردن قدم با من مشارکت کرد: وقتی فهمیدم یکی از عواقب اعتياد این بوده که دیگر نمی توانم صاحب فرزندی شوم، دلشکسته شدم و سپس با تردید فکر خود را بلند اعلام کرد و گفت آیا بچه بی مادری اینجا هست که او بتواند بر ايش مادری كند. مثل این بود که چراغی در تاریکی روشن شده باشد با نگاهی به داخل جلسات میتوان بچه هایی را دید که تازه از خیابان ها آمده اند و کسی را ندارند، به نظر می رسید که خواست خدا برای من روشن بود.
بعضی از ما از سالمندان با دوستان بیماری که خانواده ای از خود ندارند نگهداری می کنیم. این اتفاقات به هر شکلی که رخ دهند، خانه های بسیاری از ما پر از عشق و پر از انسان هایی می شود که دوستشان داریم که با آنها ارتباط خویشاوندی داشته باشیم و چه نداشته ياشيم.
آنچه ما را به هم پیوند می دهد محدود به کسانی که در ابتدا با آنها صمیمی شدیم نمی گردد، خانواده می تواند معنای دشواری برای برخی از ما داشته باشد. ما به هر شکل که ممکن باشد با آن به صلح میرسیم گاه این کار را کاملا از طریق بازآفرینی مجدد انجام می دهیم .
پدر یا مادر بودن,مهارت های حاصل از بهبودی,در طول أعتياد,علائمی از بیماری اعتیاد,زخم اعتياد
منبع : کتاب پاک زیستن
Views: 100